جدول جو
جدول جو

معنی خنبک زدن - جستجوی لغت در جدول جو

خنبک زدن
تنبک زدن، دست زدن و اظهار شادمانی کردن
تصویری از خنبک زدن
تصویر خنبک زدن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چنبک زدن
تصویر چنبک زدن
جستن خیز برداشتن، چمباتمه زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنبک زدن
تصویر تنبک زدن
نواختن تنبک که یکی از آلات موسیقی ضربی است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چنبک زدن
تصویر چنبک زدن
سرپا نشستن، چمباتمه زدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چندک زدن
تصویر چندک زدن
سرپانشستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چنبر زدن
تصویر چنبر زدن
حلقه زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خنده زدن
تصویر خنده زدن
خندیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پنبه زدن
تصویر پنبه زدن
بیرون کردن پنبه از تخم حلاجی کردن پنبه ندف، پر کردن پنبه در چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چنبر زدن
تصویر چنبر زدن
دور خود حلقه زدن مانند حلقه زدن مار
فرهنگ فارسی عمید
نوعی جست زدن جانوران (آهو اسب و غیره) گنبدی کردن طاق زدن: چو جولان کند هست کوه روان چو گنبد زند گنبد اخضر است. (معزی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پنبه زدن
تصویر پنبه زدن
((~. زَ دَ))
بیرون کردن پنبه از تخم، پر کردن پنبه در چیزی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چنبر زدن
تصویر چنبر زدن
((~. زَ دَ))
حلقه زدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خشک زدن
تصویر خشک زدن
خشکش زد. مات و مبهوت ماند (بسبب تعحب)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خمک زدن
تصویر خمک زدن
تنبک زدن، دست زدن و اظهار شادمانی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نوک زدن
تصویر نوک زدن
Peck, Tip
دیکشنری فارسی به انگلیسی
клевать , дать совет
دیکشنری فارسی به روسی
клювати , давати пораду
دیکشنری فارسی به اوکراینی
picken, einen Rat geben
دیکشنری فارسی به آلمانی
picorer, donner un conseil
دیکشنری فارسی به فرانسوی
beccare, dare un consiglio
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
चोंच मारना , सलाह देना
دیکشنری فارسی به هندی
ঠোকর মারা , পরামর্শ দেওয়া
دیکشنری فارسی به بنگالی
kuchunguza kwa mdomo, kutoa ushauri
دیکشنری فارسی به سواحیلی
つつく , アドバイスをする
دیکشنری فارسی به ژاپنی
לנקר , לתת עצה
دیکشنری فارسی به عبری
จิก , ให้คำแนะนำ
دیکشنری فارسی به تایلندی